پیرامونِ ما

عکس من
و اما هرگز نفهمیدم حقیقت به سادگی بازی های کودکانه ام بود...آمدم...آنقدر نفهمیدم تا تمام شدم

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

آقامون دلبره...






هر ساله چنین روزهایی کسانی هم هستند که نه به نقطه ی دَدَر و دودور ِ مغزشان و نه به احساسات مذهبیشون هیچ فشاری نمیاد.که برای اینجانب اولی از اولش هم زیاد تحریک پذیر نبوده ولی از شما چه پنهان دومی مدتی به فعالیتِ خودش ادامه میداد که اون هم به لطف مطالبی که در ادامه اشاره خواهد شد به ..!...رفت خلاصش...آره

احساسات مذهبی در من کشته شد..احساساتی که شیوه ی به دست آوری و پردازشش در خودم خیلی محترم و ارزشمند بود. و در عین حال امام زمانم آقا جون نبود..امام حسینم دلبر و چارشونه نبود..اگر چه جز یک ذره از رسوباتش نمونده.که اون هم به صورت حسرت و آهِ به سخریه گرفته شدن این روزها برون ریز میشه
چند وقت پیش جمله ای شنیدم از آیت الله خمینی،خیلی قشنگه هاا..از این حرفای قشنگ زیاد داریم:عاشورا یک حادثه نیست یک فرهنگ است
فرهنگِ عاشورایی..اینم قشنگه
اما مبدل گشتن این فرهنگ به نوعی تفریح زجر آوره،دردناکه..انگار این دهه ی محرم فرصت خوبی باید باشه برای گشت و گذار خیابونا..رقابت تو گرفتن غذا،فرصت شب نشینی و ...


قصد این چار کلمه بیشتر خواستم که باشد...موسیقیِ مذهبی،در ایران،در این اواخر
موسیقی مذهبیی که در این اواخر تبدیل به زنگ موبایل و علاقه ی موسیقیایی مردمِ محترم شده،برگزاری کنسرت های مذهبی...بی اعتنا به این که رسالتش بسیار فراتر از آهنگ آن است که به زنگ موبایل و زیر لب خوندنِ های مسخره و پخش گلچین مداحی هشتاد و هشت سر چهار راه ختم بشه

نوگرایی دامن این یکی را هم در گرو آورده.الحان و سبک های جدید مداحی به صورتی که دیده و شنیده ایم.بیشتر تکیه بر عربده کشی اسامی دارد،موسیقی مذهبی امروز سعی بر انگولک کردنِ احساسات موسیقیایی فرد عزادار دارد به نحویی که فرد عزادار(سینه زن در اصل)به جد باور کرده که عشقی به میان هست و منم آره...ه
استفاده از ملودی های بی بند و بار که گاه به سوی آهنگهای لس آنجلسی هم کشیده شده.ریتم ها تند و محرک.افکت های صوتی سرسام آور که صدای سینه زدن دیگران هم به همراهی آن میشتابد .که معمولا به افراد سینه زن امر مشتبه میشود که در خلسه و سکر ی عارفانه قرار گرفته که چیزی جز اجماع این عوامل که منجر به هیجان زدگی عزادار میشود. منتهی به سینه زدنی محکم تر و آسیبی بیشتر.اینچنین جا افتاده که آسیب بیشتر مبنای سنجش عشق به صاحب آن عزا تلقی شود.تا جایی که جناب محمود کریمی در یکی از مجالسش گفته بود که:لخت نمیشی گمشو بیرون،در خبرها بود که فردای این حرف محمود احمدی نژاد بنا به شرکت در اون حسینیه رو داشته..خیلی مسخرس نه؟



شعر و محتوا..بیش از آنکه بگوید راه فرات چرا بسته شد و چه شد که کشتند..چه شد که بردند بر گوچکترین ترک های لب و پا تمرکز کرده.از زبانِ همه ی افراد آن واقعا صحبت کردن..محدود شده بر اظهار عشق فردی مداح که همان هیجان زدگی موسیقی آن مرثیه خواهد بود نه عشق..یا زبانی محاوره ای و بی مایه برای توصیف صحنه
در این صورت نه شعری درخور و نه موسیقیی.
نمونه ای از مداحی هایی که بالا ذکرش رفت

و اما توصیفات بالا رو داشتم با آنچه خودم به عنوانِ حقیقت عزا داری و نوحه خوانی قبول کردم مقایسه میکردم
آذری ها...خوزستانی ها...


نوحه خوانی در چنین مناطقی مبتنی بر آواز است.بر شیوه ی خواندن نواحی ایرانی که یکسره از موسیقی ایرانی سرچشمه دارداگر اندکی هم درکِ موسیقی در خود ببینیم و خالی از هرگونه احساس مذهبی هم باشیم با شنیدنِ آن حسِ حزنِ آواز تاثیرش را خواهد کرد
روح الله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایرانی در قسمتی به نام موسیقی مذهبی به خوبی توضیح داده که مرثیه خوان چگونه این هنر را می آموخت و موسیقی مذهبیِ ما یکی ازپایه های حفظ موسیقیِ ملی ایرانی بوده

یک نو حه ی عربی
نوحه خوانی مرحوم بخشو از مداحان شهیرِ بوشهر
نوحه ی آذری
از مداحانِ خوزستان
و این نوحه ی معروف ترکی که نایز به شرح نداره

تاثیر موسیقی مشهوده در تمام اونها
همان بندی که در مداحی نوین به سختی رعایت میشود اما به شیوه ای گندیده و نحس و نفرت آور.نه اکویی نه فریادی نه...و اینکه زیبایی در اونها به مراتب محسوس تر خواهدبود

باعث تاسفه که مقدسات اینچنین دستخوش و بازیچه ی ظاهرپرستانی دون مایه شده باشه.آواز به عربده و میکروفون به سر کوبیدن..ذکر مصیبت و بیان بزرگیها تبدیل به توصیف یال و کوپال شده،و در عین حال تصور بر این باشد که حرکتی بزرگ است در راستای شناساندن و ترویج و این جفنگیات،لشکر کشی دسته ها..علامت کشی..مسابقه دادن در قربانی..فلانی گاو کشت..فلانی شتر..قدرت نمایی های مضحک...اصغر قاتل هیأتِ ماس اکبر گربه هیأتِ اوناس..سوزان امسال محرم موهاشو رنگ میکنه..هستی هم رنگ کرده خب
علامتِ اینا علامتِ اونا..غذای اینا..غذای اوناا طبل اینا زنجیرِ اونا
همین
.
.
آری حکایتی است
شهری چنین که گفتی الحق که آیتی است
اما
من خواب دیده ام
تو خواب دیده ای
او خواب دیده است
ما خواب...
.
.
بس است

۲ نظر:

  1. ای بابا... نوحه!!! مملکته داریم ما؟

    پاسخحذف
  2. سلام..
    خیلی قشنگ گقتی سالی...
    من هم باهات موافقم...
    ولی خب من قلم تو رو ندارم..

    و من اله توفیق...

    پاسخحذف